Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-05-03@08:30:33 GMT

صدای صنعت از محله باقرآباد رشت

تاریخ انتشار: ۹ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۶۲۸۱۶۵

صدای صنعت از محله باقرآباد رشت

ایسنا/گیلان باقرآباد، یکی از محلات پرتراکم رشت است و از زمان شکل‌گیری، یک محله‌ی صنعتی و حاشیه نشین محسوب می شد. این محله شاهد حضور مهاجران ایرانی تباری است که یک قرن پیش، شوروی سابق، آنها را از کشور بیرون می کند و ایشان با سکونت در باقرآباد به عنوان صنعتگر بار خدماتی شهر را به دوش می کشند.

به تازگی ضوابط حریم محله باقرآباد شهر رشت از سوی اداره کل میراث فرهنگی گیلان به تصویب رسیده و با ابلاغ آن به شهرداری، ضوابط ساخت و ساز می باید مبتنی بر حریم بافت تاریخی این محله صورت گیرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

بخشی از محله باقرآباد در بافت تاریخی قرار دارد.

محله باقرآباد فعلی طبق طرح تفصیلی شهر رشت و مطالعات شهرداری منطقه ۲ ، از سمت غرب از ابتدای سعدی و زیرکوچه آغاز و از سمت شمال به سمت رودخانه زرجوب و پل بوسار محدود می شود و با دربرگرفتن خیابان تختی به میدان صیقلان  و زرجوب محدوده می شود.

محله باقرآباد از گذشته تاکنون، به عنوان یکی از محورهای مواصلاتی مهم شهر رشت محسوب می شود و بررسی‌های ناحیه‌ی ۲شهرداری منطقه‌ی ۲ نشان می‌دهد، در اوج ترافیکِ خیابان های سعدی و تختی، ‌کوچه‌های محله‌ی باقرآباد نقش میانبر برای خروج از ترافیک را ایفا می‌کند. خیابان اصلی باقرآباد به طول ۷۳۵ متر و پهنای متغیر بین ۱۴ تا ۸ متر محله را به دو نیمه شرقی و غربی تقسیم می‌کند.

باقرآباد، یکی از محلات پر تراکم است و از زمان شکل‌گیری، یک محله‌ی صنعتی محسوب می شد. این محله شاهد حضور مهاجران ایرانی تباری است که یک قرن پیش، شوروی سابق، آنها را از کشور بیرون می کند و این مهاجران در محله باقرآباد ساکن شده و  به عنوان صنعتگر، بار خدماتی شهر را به دوش می کشند.

علی اکبر مرادیان گروسی، پژوهشگر سالخورده ای است که از کودکی در این محله ساکن بوده و حضور این مهاجران را در باقرآباد به یاد دارد. او در این باره می گوید: «بیشترین ساکنان محله باقرآباد، مهاجرانی بودندکه بار خدمات جانبی بازار بزرگ رشت را بردوش می کشید. اکثرا مهاجران اقوام ترکی بودند که کارشان صنایع «ارابه سازی» بود. بعد از انقلاب روسیه، ایرانی های مقیم باکو و گنجه اخراج و سه سِری مهاجر به ایران بازگردانده می شوند. سری اول، کسانی بودند که با تمام بار و اسباب و اثاثیه آمده و متمکن بودند. عمدتا کاسب کار و ملاک بودند و در شهر مغازه گرفتند. صنعت «جوراب بافی» را یکی از همین مهاجران به رشت آورد.

دسته دوم پول داشتند و با ساکن شدن در محله باقرآباد صنایعی همچون نجاری و ارابه سازی را به راه انداختند. سری سوم به عنوان کارگر در بخش های خدماتی همچون کوره آجرپزی مشغول کار شدند.»

محله باقرآباد از زمان شکل گیری، مرکز صنایعی همچون ارابه سازی، نجاری، آهنگری، دستگاه بستنی سازی و... . بود. ولی مهمترین آن ارابه سازی بود. آن هم به واسطه وجود خط آهن رشت که از خیابان سعدی تا بندر پیربازار می رفت. هنوز هم قدیمی ترین ارابه ساز رشت، در این محله کارگاه دارد ولی به واسطه کاهش سفارش ارابه، بیشتر تعمیر کار ارابه است.

باقرآباد، مرکز دادوستد ارابه هایی بود که کار حمل و نقل بار را در بندر پیربازار برعهده داشتند. مرادیان گروسی، پیرامون نخستین خط راه آهن رشت می گوید: «راه آهن رشت از  سعدی آغاز شده و با گذر از محور معروف به خط ماشین، از کنار پل بوسار به سمت خمسه بازار می رفت. از آنجا به پیله ملا، لیلکی رچان، فخب، کماکل، تخت پل، دراز راشی، رجب آباد و پیربازار می رفت.»

محله باقرآباد اگرچه نزدیک به محله بازار و ساغریسازان بود، ولی اختلاف سطح طبقاتی شکاف عمیقی بین این دو بافت ایجاد کرده بود و دهه ۲۰،  کارگران این محله جذب شعارهای حزب توده شده و باقرآباد به محله «استالین گراد» معروف می شود.

محمود نیکویه، در این باره می نویسد: «از ناحیه‌ی دیگری که در جوار و حوالی سرخ بنده واقع شده و در کتاب‌ها نام و عنوانش نیامده، می‌توان به گذر و محله‌ی باقرآباد اشاره داشت که به خاطر فعالیت حزب توده در دهه‌ی بیست در آن محله به «استالین‌گراد» معروف شده بود. این محله که دارای راسته‌ی بازاری نیز می‌باشد، در گذشته‌ای نزدیک، اغلب مغازه‌هایش عمدتاً به آهنگری و نجاری جهت ساخت چرخ‌های ارابه و کالسکه و گاری دستی اختصاص داشت که در حال حاضر نیز عده‌ای به این حرفه اشتغال دارند.. بی‌جهت نبود که برخی از افراد این محله که پیشینه‌ی کارگری داشتند، جذب حزب توده (که ندای رهایی کارگران از قید سرمایه داران را سر می‌داد) شدند» (رشت، شهرباران).

با این حال در محله باقرآباد، شاهد ساخته شدن چند بنای تاریخی مهم هستیم که توسط مهاجران متمکن ساخته شده و شاخصه هویتی باقرآباد را تشکیل می دهد. «مسجد تاریخی صمد خان»، یکی از مهمترین بناهای مذهبی و میراثی این محله است که توسط صمدخان تاجر باشی شیروانی در سال ۱۳۳۴ قمری و در اواخر دوره قاجار ساخته می شود.

این مسجد با گچبری ها ، ستون ها و سرستون های تزئین شده، یکی از زیباترین مساجد تاریخی رشت است و در مرداد ماه سال ۱۳۷۸ و به شماره ۲۳۶۴۷ در فهرست آثار ملی ثبت می شود.

در این مسجد منبر چوبی زیبایی است که منبر را هم دو استادکار شیروانی در سال ۱۳۳۵ قمری به صورت یکپارچه ساخته و از بادکوبه بار کشتی شده و از بندرانزلی و بندرپیربازار به رشت و محله باقرآباد می رسد.

دومین بنای تاریخی و مذهبی محله باقرآباد، کلیسای ارامنه و مدرسه آهوردانایان است که توسط خواجه آوادیس، یکی از تجار ارامنه مقیم رشت در املاک شخصی اش ساخته شد.

حمام تاریخی سجادیان و خانه های تاریخی هدایتی، فرزانه کاری، میرآب محله و خانه حسینی بناهایی هستند که اگرچه وسعت زیادی ندارند، ولی روایتگر معماری بومی محله است.

در باقرآباد، گاراژ هایی است که روزگاری مرکز فعالیت صنایع ارابه سازی بود، اما اکنون تبدیل به انبار جمع آوری ضایعات پسماندهای خشک شده و اندک کارگاه های صنعتی در محور اصلی فعال است.

بعد از ورود تاکسی به رشت، باقرآباد، مرکز پلاک نمره تاکسی شد و تعمیرگاه های ماشین در این محل متمرکز شدند. خیابان موسوم به خط ماشین -که به نام کارگر نامگذاری شده است- روزگاری اتوبوس مونتاژ می کرد.

مهمترین شاخصه فرهنگی این محله، «کوچه موزیک» است. خیلی ها وجه تسمیه نام کوچه را نمی دانند. در این کوچه، ساختمان یتیم خانه شهرداری دایر بود که کودکان بی سرپرست را نگهداری می کرد و به آنها آموزش موزیک می داد تا توانمند شوند.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: استانی اجتماعی بافت های تاریخی رشت مساجد تاریخی کلیسای ارامنه راه آهن صنايع استانی اجتماعی استانی اقتصادی استانی شهرستانها استانی سیاسی ی باقرآباد محله ی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۶۲۸۱۶۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

گربۀ محله مهم است

   عصر ایران؛ جمشید گیل - به تازگی یادداشتی در سایت عصر ایران به قلم جناب مهدی مالمیر منتشر شد با این تیتر: «آدم گرسنه اولویت دارد یا گربۀ محل؟!» (پنج‌شنبه، 6 اردیبهشت). تیتر یادداشت به خوبی گویای حرف نویسنده است. یعنی گربۀ محل اولویت ندارد. واژۀ "اولویت" در واقع مستمسکی است برای نفی حقوق حیوانات یا نفی نیکوکاری در حق حیوانات یا حیوان‌نوازی.

  نویسنده در یادداشتش نوشته که در پارکی در مرکز شهر، زوجی را دیده که "بسیار محترم به نظر می‌رسیدند" ولی از کنار مردی که "از وجناتش مشهود بود که از شمار کارتون‌خواب‌های شهر است"، اما به گربه‌ای که در آن نزدیکی بود، "چندین قطعه گوشت مرغ" دادند و گربه هم "با ولع مشغول بلعیدن قطعه‌های گوشت مرغ شد!"

  از ابتدا تا انتهای یادداشت جناب مالمیر داد می‌زند که او با غذا دادن به حیوانات مشکل دارد. اگر هم از سایر حیوانات نامی نمی‌برد و سوزنش گیر کرده است روی گربه‌های بیچارۀ شهر، دلیلش این است که سایر حیوانات تبدیل به "حیوانات شهری" نشده‌اند و مردم را در حال غذا دادن به آن‌ها نمی‌بیند.

  حیوان‌ستیزیِ نویسندۀ این یادداشتِ عجیب، البته دامن انسان‌ها را هم می‌گیرد. مثلا آن زوج تا وقتی که به آن گربه غذا نداده بودند "محترم به نظر می‌رسیدند"! این جمله معنایش این است که بعد از غذا دادن به گربه، معلوم شد که آن زوج محترم نیستند!

   سستی استدلال‌ها و لحن تمسخرآمیز آقای مالمیر، بعید است که هیچ یک از حامیان گربه‌ها را از کردۀ خود پشیمان کند. یعنی تقریبا با اطمینان می‌توان گفت که یادداشت مذکور، کنش کسی را مطابق بینش جناب مالمیر نخواهد کرد. با این حال ذکر چند نکته در نقد این یادداشت عجیب، ضروری است.

  یکم. کسانی که به گربه‌ها و سایر حیوانات شهر غذا می‌دهند یا آن‌ها را در صورت بیماری و آسیب‌دیدگی به بیمارستان می‌برند، مشغول انجام "کار داوطلبانه" هستند. کسی نمی‌تواند به دیگران بگوید «داوطلب انجام کاری شوید که من خوش دارم»!

  خوشبختانه غذا دادن به گربه‌های گرسنۀ شهر، که گاهی دو تا سه روز غذای درخوری نمی‌خورند، هنوز جرم‌انگاری نشده. تعداد حامیان گربه‌ها در سراسر شهر تهران (و سایر شهرها) آن قدرها زیاد نیست. ولی تعداد کسانی که مثل جناب مالمیر معتقدند آدم گرسنه به گربۀ محل اولویت دارد، خوشبختانه بسیار زیاد است.

  بنابراین این افراد هم می‌توانند مثل حامیان گربه‌ها آستین همت بالا بزنند و "کاری بکنند". اینکه بی‌عمل بنشینند و صرفا مشغول تحقیر و تمسخر حامیان گربه‌ها شوند، دردی از آدم‌های گرسنه دوا نمی‌شود.

  در حقیقت حرف افرادی نظیر آقای مالمیر این است که حامیان گربه‌ها باید با پول خودشان، کاری را انجام دهند که ما خوش داریم! البته همین تجویز هم نه از سر دلسوزی برای "آدم گرسنه"، بلکه محصول نفرت از "گربۀ محل" است.

  آدم‌های بی‌عمل معمولا اهل ایراد گرفتن به "اهل عمل" هستند. یعنی اگر از همین فردا دیگر هیچ کسی به گربه‌های شهر غذا ندهد و غذارسانی به افراد بی‌خانمان و کارتن‌خواب و ... باب شود، عده‌ای آدم بی‌عمل به همین کار هم ایراد می‌گیرند. مثلا می‌گویند چرا یک مشت گدای تنبل را که معلوم نیست چطور زندگی کرده‌اند که کارشان به بی‌خانمانی و کارتن‌خوابی کشیده، عادت می‌دهید به "غذا خوردن در ازای کار نکردن"؟ عیب‌جو همیشه چیزی برای گفتن و کوفتن بر سر این و آن پیدا می‌کند.

  دوم. آقای مالمیر نوشته است:

   «تبعات غذا دادن به حیوانات غیر خانگی بسیار جدی است. دخالت در گردش طبیعی زیستی حیوانات و کمک به زاد و ولد بی‌رویۀ گربه‌ها و سگ‌های خیابانی پیامدهای بسیار قابل ملاحظه برای شهرها در پی دارد. ازدیاد بی رویه این حیوانات برای شهرهای ما که از نظر معماری و خیابان‌کشی جایی برای حیوانات خیابانی در نظر نگرفته است می‌تواند مشکلات چندی به بار آورد. تصادف این حیوانات با خودروها می‌تواند صحنه‌های دلخراشی به ویژه برای کودکان پدید آورد. آلودگی صوتی تولید شده از سوی این حیوانات در برخی از فصل‌های سال نیز بسیار جدی است به خصوص در شهرهای ما که از نظر آلودگی صوتی هیچ چیزی کم ندارد!»

  واقعیت این است که رشد شهرنشینی در زندگی بشر متمدن، بالاترین مصداق "دخالت در گردش زیستی حیوانات" بوده. قسمت عمدۀ محدوده‌ای که امروز شهر تهران محسوب می‌شود، دویست یا صد سال قبل "بخشی از طبیعت" بود. در آن دوران سگ‌ها و گربه‌ها در واقع داشتند در طبیعت زندگی می‌کردند ولی ما به تدریج "طبیعت آن‌ها" را به "شهر خودمان" بدل کردیم.

  پس وقتی آقای مالمیر روی نیمکت پارک لاله لم داده و نگران است مبادا گربه‌ای زیر "ماشین" برود و صحنۀ دلخراشی برای کودکان پدید آید، یا در خانه‌اش مشغول تماشای تلویزیون یا چک کردن تلگرامش است، در واقع از آسایشی بهره‌مند است که با دخالت در زندگی طبیعی و گردش زیستی حیوانات پدید آمده.

  از نظر میلیون‌ها مالمیری که در این کشور زندگی می‌کنند، چنین دخالتی اگر به سود انسان باشد، اشکالی ندارد ولی اگر به سود گربه‌ها و سگ‌ها باشد، روا نیست! مبنای این حرف صرفا "قدرت" است. یعنی ما آدم‌ها قدرت بیشتری نسبت به حیوانات داریم؛ بنابراین باید فقط به فکر منافع "خودمان" باشیم! در حالی که نقطۀ عزیمت "اخلاق" چیزی نیست جز "عبور از خود به دیگری".

   اگر شهرنشینی لازم است (که لازم است)، و اگر شهرنشینی نشانۀ رشد تمدن است (که هست)، و اگر انسان متمدن اخلاقی‌تر از انسان نامتمدن است (که چنین است)، پس چرا گربه‌ها و سگ‌ها نباید از برکات تمدن انسانی ما بهره‌مند شوند؟ ولو در حد چند لقمه و گاهی هم خدمات پزشکی.

  عقیم کردن گربه‌ها و ساختن پناهگاه‌های متعدد برای آن‌ها، البته ضرورت دارد و اقداماتی خردمندانه است؛ ولی اینکه دغدغۀ حیواناتی را نداشته باشیم که به ناچار در شهرهایی زندگی می‌کنند که ساختۀ ما آدم‌ها هستند، نشانۀ نوعی درخودماندگی یا اوتیسم گروهی است. یعنی ما آدم‌ها چنان در نژاد و نوع خودمان گیر کرده‌ایم که نمی‌توانیم درد و رنج حیواناتی را که قبلا شهرنشین نبودند و به دست ما شهرنشین شدند، درک کنیم.

  از نشانه‌های این درخودماندگیِ گروهی، این جملۀ آقای مالمیر است: «تصادف این حیوانات با خودروها می‌تواند صحنه‌های دلخراشی به ویژه برای کودکان پدید آورد. آلودگی صوتی تولید شده از سوی این حیوانات در برخی از فصل‌های سال نیز بسیار جدی است به خصوص در شهرهای ما که از نظر آلودگی صوتی هیچ چیزی کم ندارد!»

ی  عنی تصادف گربه‌ها با خودروها، از این حیث اهمیت دارد که ممکن است دختر یا پسر آقای مالمیر با صحنۀ دلخراشی مواجه شود وگرنه جان و حق حیات آن گربه چندان هم مهم نیست. کاملا پیداست که مهدی مالمیر نمی‌تواند فراتر از "منافع انسان‌ها" به "مصائب زندگی گربه‌ها" بنگرد و بیاندیشد.

  او هر روزِ سال، آلودگی هوای تهران و آلودگی صوتی این شهر را تحمل می‌کند ولی حاضر نیست صدای نالۀ جفت‌خواهی گربه‌ها را در روزهای کم‌شماری از سال تحمل کند. این نگاه خودخواهانه، برخلاف ظاهر انسان‌گرایانه‌اش، عمیقا هم غیرانسانی است؛ چراکه انسان را در حد سگ و گرگ و شغال تنزل می‌دهد.

  در محیطی که گربه‌ها زندگی می‌کنند، اگر سر و کلۀ تعداد زیادی سگ و گرگ و شغال و روباه پیدا شود، اولین کار این حیوانات تازه‌وارد، گرفتن قمروی زیستی از گربه‌های نگون‌بخت است. برای دستۀ سگ‌ها یا گرگ‌ها، حق حیات گربه‌ها اهمیتی ندارد.

  البته بر سگ و گرگ عیبی نیست. آن‌ها صرفا بر حسب طبیعت خودشان عمل می‌کنند. ولی انسان موجودی است که می‌تواند با "فرهنگ" از طبیعت خودش فراتر رود و کارهایی را انجام دهد (یا انجام ندهد) که به حکم "طبیعت" باید انجام نمی‌داد (یا انجام می‌داد).    

  اساسا "تمدن" یعنی مهار "طبیعت". همین شهرنشینی با مهار طبیعت در زندگی بشر فراگیر شده. وگرنه انسان هنوز در غار زندگی می‌کرد. مهار سیل و زلزله، مصادیقی از مهار طبیعت‌اند. شکل‌گیری تمدن یا پر و بال گرفتن آن نیز بدون عبور از "وضع طبیعی" میسر نبود.

  خلاصه اینکه، ما انسان‌ها نباید در برابر سگ‌ها و گربه‌ها مثل سگ و گربه رفتار کنیم! اومانیسم را نباید با اگوئیسم (خودگرایی) -یکسان گرفت! انسان موجودی است که توان "فراتر رفتن از خودش" را دارد و دقیقا به همین علت جایگاه ویژه‌ای بر این سیاره بر این خاک پیدا کرده.

  اما این جایگاه ویژه مجوز بی رحمی در حق حیوانات نیست بلکه برعکس، در مجموع باید به سود "دیگران" (یعنی حیوانات) هم تمام شود. تجویز رفتار بیرحمانه با حیوانات، در واقع انسانیت‌زدایی از انسان است.

 دقیقا به همین دلیل امروزه پروژۀ تولید گوشت مصنوعی در دستور کار نهادهای علمی جوامع متمدن‌تر قرار گرفته است؛ چراکه تولید گوشت مصنوعی، از درد و رنج عظیمی که ما انسان‌ها بر حیوانات تحمیل کرده‌ایم می‌کاهد.

  جک لندن در رمان درخشان سپید دندان، دربارۀ وایدن اسکات که آخرین صاحب سگ-گرگی به نام سپید دندان بود، در توضبح رفتار مهربانانه و مسئولانۀ اسکات با آن سگ باهوش و مصیبت‌کشیده، نوشته است:

  «وایدن اسکات وقت خود را صرف این کرده بود که حیثیت سپیددندان را بازگرداند و یا به عبارت بهتر آبروی انسانیت را از گناهی که نسبت به آن حیوان کرده بود به جوی رفته باز آرد. این مسئله برای وایدن اسکات امری وجدانی بود؛ دِین شرافت بود؛ دِینی که انسان به حیوان داشت و باید ادا می‌شد.»

  سپیددندان درواقع نماد تمامی حیواناتی است که در طول تاریخ از دست ما انسان‌ها درد و رنج زیادی را تحمل کردند و به سختی زیستند و مظلومانه مردند یا کشته شدند. ما به حیوانات بدهکاریم و به قول جک لندن، باید در پی "اعادۀ حیثیت از نژاد بشر" باشیم.

  نظرات آقای مالمیر در خدمت تداوم حیوان‌ستیزی یا بیرحمی تاریخی ما نسبت به حیوانات است. چنین نظراتی قطعا آبروی انسانیت را به جوی رفته بازنمی‌آرد. فضیلت در ترک خودخواهی است نه در خودپرستیِ فردی یا گروهی. به قول شاملو: انسان دشواریِ وظیفه است.

    

 

 

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: پیامبر اسلام گربه‌ها را دوست می‌داشت اول لب بود که دندان آمد/ آدم گرسنه اولویت دارد یا گربه محل؟! شهرداری تهران و سگ‌ها و گربه‌ها

دیگر خبرها

  • ببینید | حمله جنگنده‌های اسرائیل به دمشق؛ صدای انفجار بلند شد
  • اجرای عملیات آسفالت‌ریزی در محله ۳۸ منظریه
  • طرح همیاران آرامش اجتماعی فراجا در محله‌های قزوین
  • گربۀ محله مهم است
  • یادی از یک صدای ماندگار
  • تصاویری از مرحوم اسکویی و صدای ماندگارش | ویدئو
  • این صدای موتور لذت دارد! (فیلم)
  • نجات زن بمی پس از چهار روز از بین دو دیوار
  • جنایات اسرائیل صدای کمدین معروف آلمانی را هم درآورد + عکس و فیلم
  • ببینید | جنون صهیونیست‌ها صدای کارگردان آمریکایی را هم درآورد